کيان كوچولوى خونهکيان كوچولوى خونه، تا این لحظه: 9 سال و 17 روز سن داره
مصطفى مصطفى ، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
مليحهمليحه، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

کوچولوی خونه

آفریدگار مهربان

خداوند لطیف و کریم ای مهربانترین مهربانان

ای که از تمنای دل و آرزوی قلبی و حاجت بزرگم و از شور و اشتیاقم برای مادر شدن بهتر از هر کسی خبر داری

تورا سپاس و سپاس فراوانمحبت

حال که رحمت بی کرانت شامل زندگی مشترکمان شده تمام سعیمان را میکنیم تا به بهترین شیوه ممکن مراقب این هدیه اسمانی و الهی باشیم.

 

 

پايان ٢٤ ماهگى

پايان ٢٤ ماهگى   سلام عشق مامانى كيان گلم الان كه دارم برات مينويسم تو دوسالت تموم شده و اولين روز از سه سالگيت اغاز شده توى ٢٤ ماهگى اوج شيرين كاريات و شيرين زبونيات رو داشتى؛ ١)شعر پير مرد مهربون رو ميخوندى ٢)شعر كيان دارم رو كامل و بعد برعكس  ٣)شعر شبها كه ما ميخوابيم ٤)شعر كلاغه ميگه غار غار ٥)شعر اتل متل ٦)تا ١٠ كامل ميشمردى ٧)رنگ هاى قرمز،زرد،آبى،صورتى،بنفش،نارنجى ٨)آواز خوانى هم كه همچنان ادامه داره   عزيز دلم اين ماه كلى حرفهاى جالب هم ميزدى مثلا يه روز صبح اومدى تو آشپزخونه و گفتى؛(مامانى لطفا اب جوش اومد چايى درست هَ)😂😂😂   اواسط اين ماهيه سفر به طبس داشتيم تقريب...
29 فروردين 1396

پايان ٢٣ ماهگى

پايان ٢٣ ماهگى   سلام نفسم همه ى عمرم كيان گلم تبريك واسه تلفظ دقيق اسمت اقا كيان👏👏👏 توى اين ماه خيلى خيلى پسر گلى بودى و خوراكت عالى بود عزيزم😘مامانى كلى ازت راضيه و دوست داره  ١)موقع خواب بهم ميگفتى مامانى ماساژ😂 موقع ماساژ دادنت هى غر ميزدى قشنگ ماساژ هَ( يعنى قشنگ ماساژ بده) ٢)هر روز ازم ميپرسيدى مامانى بابايى ماشين خريد بريم دو دور؟ ٣)چون اسفند ماه بود و هوا هم حسابى سررررد تا ميگفتم بريم پارك ميگفتى نه هوا سرده ٤) مدام اسباب بازياتو مياوردى و ميگفتى با خونه درست هَ الان كه دارم خاطرات ٢٣ماهگيت رو مينويسم عزيز دلم تو ٢ سالت تموم شده و ما الان طبسيم واسه همين زياد كارات يادم نميا...
29 فروردين 1396

پايان ٢٢ ماهگى

پايان 22 ماهگى   سلام اوناى ماماااااااان!!!!!!!😳 تعجب نكن عزيزم اونا يعنى كيان!!!!!اين اسميه كه توى اين ماه واسه خودت گذاشتى، البته اَجوبه و اذيت هم همچنان هستن جز اسامى شما گل پسرم. تو اين ماه يه سفر به طبس رفتيم (البته أواخر 21 ماهگى )اونجا كلى با ياسين بازى كردى و بهت خوش گذشت، بعدشم كه به خاطر كار بابايى رفتيم تهران،و بعدشم رفتيم شمال خونه عمو على و خاله پرى تو هم كه هر روز كلى با جويي(جولى) سگ عمو على بازى ميكردى.😂 يه روزم كه منو بابايى رفتيم تو حياط واسه پرتقال چيدن تو كلى بهمون كمك كردى عزييييييييييزم تو مسير برگشت به مشهد هر ماشين پژو پارس ميديدى ميگفتى مامان هانِ بابايى، و هر پژو ٤٠٥ ميديدى ميگ...
8 اسفند 1395

پايان ٢١ ماهگى

پايان ٢١ ماهگى   سلام پسر نازم كيان گلم🌹 اين ماه لحظه به لحظه بيداريم گوشام صداى قشنگ تورو شنيد، حرفهاى جديد، جملات خيلى خيلى خوب،ديگه واقعا عالى حرف ميزدى و عالى منظورت رو ميرسوندى جملات اين ماه: مى مى مامان به به به،مامان اينجا، مامان اونجا بابا اَفت،سوييچ هانى بابا،مامان مى مى حاحا، مامان سوپ من داغ،يچال،پارتين شما اند(پاركينگ خوشامديد)،ماما پارك اوجا،آمپول،آتيش داغ، تى وى( تلوزيون)،شما،دنى،تو،   ووووووو كلى حرفاى ديگه كه تو فيلمات هست عزيزم❤❤❤❤   بازم پايان حرفهام ميسپارمت به خداى مهربون عزيزم😉 ...
8 اسفند 1395

پايان ٢٠ ماهگى

  پايان ٢٠ ماهگى   سلام فرشته ما سلام كيانم عزيز دلم چقدر زود دارى بزرگ ميشه  خدارو شكر به خاطر همه چى به خاطر وجود تو    عزيزم حرفهاى اين ماهت كه ديوونمون كرده همه عاشق حرف زدنتن حاهه دوو( خاله جون)،داا اَنين(دايى امين)،حاهه هپى(خاله پرى)،فيم(فيلم)،حادادا حاداجو(حاج خانوم حاج اقا)،حموم، ٢)سوال هايى كه ازت ميپرسيدم و جوابهاى تو ١:مامان و دوست دارى يا بابارو؟ باباماما ٢:كيان با مامانت كجا رفتى؟ دودو ٣:حموم بريم سرتم بشوريم؟ سَ نه ٤:حموم رفتى كجاتو بشوريم؟پى پى،پا،دَس ٥:بابا كجاست؟ هَفت ٦: بابا با چى رفت؟ هانى وووووو كلى حرفهاى قشنگ ديگه😘😘😘😘 ...
8 اسفند 1395

پايان ١٩ ماهگى

پايان ١٩ ماهگي   سلام عشق مامان سلام كيان گلم😍😍😍😍 توى اين ماه ما از طبس به مشهد نقل مكان كرديم تو هم كه توى اسباب و اساسيه حال ميكردى واسه خودت كلمه هاى اين ماه ١)كلمه هاى قديم رو بهتر تلفظ ميكردى ٢)كلمه هاى ٢ حرفى بيشترى ميگفتى ٣)حاحاق(اتاق)،هانى(ماشين)،هاشين( ماشين)، تى(طى)،عمو عيى(عمو على)،هَپو(پتو)،هپى(پرى) اديد دوو( عزيز جون)،پاك(پارك)،پام،پى پى،سوپ،توپ،شوت،سيب،مووو(موز)،تي وى(تلوزيون)،هفت(رفت)،نى(نيست)،اوجا(اونجا)، و خيلى كلمه هاى ديگه كه الان يادم نمياد😇   بازم پايان حرفهام ميسپارمت به خداى مهربون عزيزم😉 ...
8 اسفند 1395

پايان ١٨ ماهگى

  پايان ١٨ ماهگي   سلام عشق كوچولوي خودم كيان جون الان كه دارم برات مينويسم تو خونه مامان جون تو اتاق دايي جون امينم و شما گلم داري كشوهاي اتاق رو خالي ميكني!!!!!!!! خراب كاريات به اوج رسيدن و منم ديگه حريف نميشم اول از حرفهاي جديدت مينويسم   ١)اَدومَه( اسانسور)،هَجو(جارو)،اَمِن(امين) ،هَبُزه (خربزه)،شير، ابيوه ( آبميوه)،سِشِ ( سشوار)، سِس(سس)،هاپ(پا)،هاشين (ماشين)، انگور،سيب،حموم،هاپو،اكبر(الله اكبر)،عزيز،هپيما(هواپيما)،هرپ(توپ)،آآ(اقا)، اوو(الو)،دس(دست)،        حالا از شيرين كاريا و خراب كاريات   ١)توى أساس كشي خونه مامان جون شما كه نقل مجلس بودي، هر چي ما...
8 اسفند 1395

پايان ١٧ ماهگي

  پايان ١٧ ماهگي   سلام عشقم سلام عمرم سلام همه هستي من الان كه دارم مينويسم خونه مامان جونت خوابي، امروز از صبح جارو برقي واسه شما روشنه و كلي باهاش بازي كردي يكمم رفتي حموم اب بازي و بعد نهار خوردي و.... بابا مصطفي هم كه مشهده و رفته باغ احمد اقا. سه روز ديگه ١٧ ماهگيتم تموم ميشه و تو عزيزم يه ماه بزرگتر ميشي شيرين كاريات بيشتر شده همون طور كه شيطنتت بيشتر شده، توى اين ماه خاله جون نرگس عقد كرد، نصر اباد رفتيم و مشهد ١) همه جا خونه هر كي بوديم از اول تا اخر جاروبرقيشون وسط خونه بود واسه شما ٢)كلمه هاي : ماه،(اَموم=حموم)،عمه،عمو، نه،انار،هَماه( هواپيماه)، اند (قند)، به كلمات قبليت اضافه شد ٣)توى اي...
8 مهر 1395

پايان ١٦ ماهگي

  پايان ١٦ ماهگي   عزيز دلم كيانم توي اين ماه خيلي چيزاي جديد يادگرفتي و كاراي  قشنگي انجام دادي، ١)صداي حيوونايي مثل گاو،سگ،گربه رو درمياوردي ٢)الكي اداي قهر و گريه رو درمياوردي ٣)كلي ظرف و ظروف شكستي ٤)كلمه هايي كه ميگفتي: اَب،ماما،ايبل(ايول) ٥)با اشاره همه ى حرفهاي دلت رو به همه ميفهموندي ٦)عاشق جاروبرقي بودي شديد ٧)ازت ميپرسيدم عشق مامان كيه كيه؟ ميگفتي من من ٨)دوغ زياد ميخوردي ٩)همه اسباب بازي ها و وسايل شخصي خودت رو ميشناختي ١٠) وسايل من مثل موبايلم كيفم كفشم همه رو ميشناختي ١١)شير خوردنت باب دلت بود ١٢)ازمايش خون ازت گرفتم كم خوني نداشتي خداروشكر ١٣)موقع ماشين سواري اول...
8 مهر 1395