مروری بر سه ماهه اول
سلام کوچولوی مامان
نمیدونم چطور اشتیاقمو واسه دیدنت بنویسم تا باور کنی هر چند تو که عزیزم از درون من بهتر از هرکسی با خبری
سه ماه اول که اینقدر استرس داشتم به خیرو خوشی گذشت
خدایا هم من و مصطفی هم این وروجک نازمون تورو به خاطر تمایی لطفها و محبت های بی شمارت شکر میکنیم،خدای مهربون کوتاهی های مارو در برابر لطف بی حد و اندازه خودت ببخش.
خوب عزیزی مامان میخوام از این سه ماه واست بگم:
اول اینکه فدات شم بس که ماه بودی
پاره تنم تو این سه ماه حاله من خیلی خوب بود و اصلا اذیت نشدم،فقط گاهی سر صبح حالت تهوع و سرگیجه داشتم،به محض اینکه حالم بد میشد مینشستم روی مبل و کلی باهات حرف میزدم،میگفتم عزیزززززززززززززززززم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چی شده مامانی؟؟؟؟چی اذیتت کرده و واست شعر میخوندم تا آروم بشیم هم تو هم من
تو این سه ماه اول چند بار هوس یه سری خوردنی و غذا هم کردم مثلا:
2بار هوس بستنی قیفی تو شمال
چند بار زغال اخته بازم شمال
یه بار اش دوغ بازم شمال گریه واسه اینکه نشد بخورم،یعنی بابایی خیلی سعی کرد بخره اما هیچ جا نداشتن.
آش رشته خونه زن دایی مهدی
قلیه ماهی دست پخت مامان جون(به به)
کباب تابه ای خونه ملیحه خانم
چیزایی که واقعا ازشون بدم اومد مثلا:
پلو گوشت،جوجه کباب،غذای بیرون،ابگوشت
و پایان حرفهام میسپارمت به خدای مهربون عزیزم