سونوى وزن ٢٦ هفتگى
سلام به همه هستيم پسرم،نميدونى چطور خواب رو از من گرفتى! الان كه اين متن رو مينويسم ساعت ٥:٢٩ دقيقه صبحه روز ٩ فروردينه. يك ساعت هست كه بيدارم و شب هم ساعت ١ خوابم برد،يعنى فقط ٣ ساعت خوابيدم. فكر و خيال اومدنت خواب رو ازم گرفته. ديروز ٩٤/١/٨ همه باهم واسه نهار رفتيم رستوران پديده شانديز خيلى خوب بود و خوش گذشت،هر كى منو ميديد با به لبخند مليح ميگفت اى جااااان! منظورم خانوماى غريبه ايه كه تو پديده بودن، بعد از تفريح و خوردن غذا سريع برگشتيم تا به كارامون برسيم ساعت ١٦:٣٠ بود كه با مصطفى رفتيم سونو واسه وضعيت تو عزيز دلم. ١٨:٣٠ نوبت ما شد. دكتر هنوز كار سونو رو شروع كرد همون اول گفت جنسيتش رو كه ميدونى پسره؟! درسته؟! من از جنسيت...
نویسنده :
ملیحه
19:33