كيان جون و واكسن دوماهگى
سلام عشق كوچولوى مامان امروز ٩٤/٣/٢١ من و عزيز جون رفتيم براى واكسن دو ماهگيت عزيز دلم، خيلى نگران بودم ولى هى سعى ميكردم به روى خودم نيارم، از تب بعد واكسنت ميترسيدم، قبلش مدام از همه ميپرسيدم كه اونا چه كارايى انجام دادن. خانم جواد موسوى توى مركز وزن و قدت رو گرفت، و بعد رفتيم واسه ى واكسن و تو عشقه مامان خواب بودى، اونقدر ناز خوابيده بودى كه نگو، گذاشتمت روى تخت و عزيز جون كنارت بودن منم شيشه ى شيرت رو گذاشتم تو دهنت و تو خوردى، به محض اينكه امپول به پاى نازت نزديك شد شيشتو در اوردم و بعد يه هو صداى جيغت بلند شد، اخ عزيزم ميدونم چه دردى كشيدى پسرم، كبود شدى واسه ى چند ثانيه . وقتى اومديم خونه ى عزي...
نویسنده :
ملیحه
0:15